همان طور که می دانید ما در دنیایی زندگی می کنیم که همه افراد می خواهند بیشتر و بیشتر داشته باشند .
ما به دنبال پول بیشتر هستیم تا بتوانیم خانه و ماشین بزرگ تر ، لباس ، وسیله و مبلمان لوکس و زیبا بخریم . به همین دلیل سعی می کنیم که بیشتر کار کنیم . اما از طرفی با یکسری از محدودیت ها مواجه می شویم . مثلا کارهای معینی می توانیم انجام بدهیم یا مقدار مشخصی می توانیم مصرف کنیم . ساعات محدودی در روز وقت داریم و وقتی به حداکثر توان و تولیدمان برسیم ، دیگر نمی توانیم بیشتر از آن کار کنیم . بسیاری از افراد این محدودیت را مشکل تلقی می کنند در حالی که عده ای دیگر آن را یک چالش در زندگیشان می بینند ؛
چگونه می توانم کار بیشتری در یک روز انجام بدهم ؟
اگر بتوانم وقتم را به طور موثر مدیریت کنم ، آیا می توانم در محدوده ی زمانی خاصی که در اختیار دارم به کارهای بیشتری برسم ؟
مشکل تلاش مداوم برای افزایش حجم کار این است که همیشه باعث بهبود کارها نمی شود . انجام دادن کارهای بسیار زیاد به این معنا نیست که کارهای مفیدی انجام می دهید . در حقیقت آن قدر شانسی است که تقریبا شبیه رولت است ؛ اما همیشه هم این طور نیست . بعضی مواقع کار بیشتر به این معنی است که احتمالا کارهای بی اهمیت متعددی انجام می دهید ؛ به طوری که هم از پا می افتید و هم تحت فشار قرار می گیرید .
دو گزارشگر را مجسم کنید که هر دو در یک روزنامه کار می کنند ؛ یکی از آنها در طول هفته به دنبال نوشتن چند مقاله ی مختلف می رود ، در صورتی که دیگری تصمیم می گیرد فقط یک مقاله بنوسید . گزارشگری که ظرف یک هفته سی مقاله می نویسد ، برای دستیابی به هر ذره از اطلاعات بی اهمیت تعداد زیادی منبع را بررسی می کند و هر کدام را به مقاله ای کوتاه تبدیل می کند به عبارت دیگر مقاله ای عجولانه با دامنه ی اطلاعات محدود که احتمالا توجه چندانی را جلب نمی کند . اما سردبیر از تلاش این گزارشگر راضی است و او را تحسین می کند .
گزارشگر دوم تصمیم می گیرد این هفته تنها یک مقاله ی بسیار چشم گیر و مفید بنویسد . نیمی از روز اول را صرف تحقیق ، تبادل نظر و تفکر می کند تا موضوع بسیار مهمی را انتخاب کند که خوانندگان را شگفت زده کند و در نهایت مقاله ای بنویسد که تحسین همه را برانگیزد . دو روز از وقتش را صرف بررسی موضوع و بقیه روزها را صرف نوشتن می کند .
حالا نتیجه ی کارها را حدس بزنید . گزارشگر دوم نه تنها بهترین مقاله ی هفته را تهیه می کند بلکه برنده ی جایزه مقاله نویسی هم می شود . مقاله ای که هم مفید بوده و خوانندگان دوستش دارند و هم برای او ترفیع به ارمغان آورده است . گزارشگر اول به حجم زیاد در زمان کوتاه فکر می کرد در حالی که گزارشگر دوم بر حجم کم تمرکز کرده بود و در دراز مدت کار مهم تری انجام داد .
درس های هایکو
شعر ژاپنی که به «هایکو» معروف است ، در مورد این که چرا کار کم موثرتر است درس های جالب و متعددی به ما می آموزد . هایکو ، چنان که ممکن است بدانید ، معمولا شعری در مورد طبیعت است که فقط هفده سیلاب دارد و در سه خط نوشته می شود (پنج سیلاب ، هفت سیلاب و بعد دوباره پنج سیلاب) . شاعری که هایکو می نویسد باید این قواعد را رعایت کند و ایده یا تصویر خود را فقط با همین هفده سیلاب بیان کند . اگر حرف مهمی داشته باشید ، شاید کار طاقت فرسایی به نظر برسد .
بنابراین ، شاعر هایکو چند انتخاب دارد ؛ می تواند به سرعت هفده سیلاب را جمع و جور کند و در زمان کوتاهی یک هایکو کامل داشته باشد یا این که با دقت فقط کلمات و تصاویر ضروری را برای انتقال ایده اش انتخاب کند . این انتخاب دوم همان چیزی است که بعضی از موثرترین شعرهای هایکو را پدید می آورد ؛ انتخاب ضروریات . بنابراین می توانیم دو اصل ساده و اولیه ی بهره وری را از هایکو بیاموزیم .
اصل شماره 1) با تعیین حدود ضروریات را در اولویت قرار می دهیم . بنابراین هر کاری انجام می دهید ، یاد بگیرید که ابتدا حدود را تعیین کنید .
اصل شماره 2) با در نظر گرفتن ضروریات ، با کمترین امکانات اثر عظیمی ایجاد می کنیم . همیشه ضروریات را در اولویت قرار دهید تا از وقت و انرژی خود حداکثر استفاده را ببرید .
امکان ارسال نظر برای این مطلب وجود ندارد.