• جستجو
  • 1403/01/10
عمل صالح

عمل صالح بهترین ذخیره

  • نویسنده سایت
  • مذهبی
  • حکایت و داستان های قرآنی
  • 1
  • ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۷ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۲۶
به اشتراک بگذارید

حضرت علی (ع) می فرمایند : هیچ پس اندازی سودمندتر از کار نیک نیست .

حکایت
در زمان های گذشته سه شکارچی در کوه ها مشغول شکار بودند که ناگهان رعد و برق شد و باران شدیدی آنها را مجبور کرد تا به غاری پناه ببرند . مدتی نگذشته بود که ناگهان تخته سنگ بزرگی دهانه غار را گرفت به طوری که هیچ راه خروجی وجود نداشت . آن سه با یکدیگر گفتند : هر کدام از ما در عمرمان عمل خالصی را برای خدا انجام داده ایم ، به زبان آریم و خدا را به آن خوانیم ، شاید سبب نجات ما گردد . یکی از آنان گفت : پروردگارا ! می دانی من از پدر و مادرم پذیرایی می کردم ؛ به طوری که اول به آنها غذا می دادم ، سپس خودم می خورم ؛ حتی یک شب که آمدم و پدرم را در خواب دیدم ، او را بیدار نکردم و بالای سرش نشستم تا بیدار شود ؛ اما تا صبح بیدار نشد . خدایا ! اگر کارم برای تو بود ، راه نجاتی برای ما بگشا . در این لحظه آن سنگ بزرگ مقداری از جلو غار کنار رفت .
دومی گفت : خدایا ! من هم یک روز چند نفر کارگر داشتم که از صبح کار می کردند . کارگر دیگری بود که ظهر آمد با این حال ، هنگام مزد دادن ، به همه یکسان پول دادم ؛ اما یکی از کارگرانی که از صبح آمده بود اعتراض کرد و پول را انداخت و رفت . مدتی پول را نگه داشتم ولی نیامد . با آن پول گوسفندی خریدم که تولید مثل کرد و از شیر و پشم آنها گوسفندان دیگری خریدم .خلاصه گله ای شدند . یک روز مردی از کار افتاده نزدم آمد و گفت : آیا مرا می شناسی ؟ من همان کارگری هستم که آن روز پول را نگرفتم . حالا نیازمندم و مزدم را می خواهم . من که در جستجوی او بودم ، تمام گله را به او بخشیدم . خدایا اگر این عمل برای رضای تو بوده ، راه نجاتی از این مهلکه برای ما فراهم ساز . در این هنگام ، ناگهان سنگ بزرگ جلو غار ، مختصری جا به جا شد سومی گفت : در سال قحطی ، زن صاحب جمالی از من طعام خواست ؛ ولی من در عوض طعام از او در خواست عمل نامشروع کردم که از شدت گرسنگی پذیرفت ؛ اما هنگام شروع آن عمل زشت ، به خود لرزیدم و متوجه حضور پروردگار عالم شدم و از آن کار حرام صرف نظر کردم و طعام را نیز به زن دادم ، اما آلوده به گناه نشدم . در این هنگام ، تخته سنگ باز هم حرکت کرد به ازای اعمال شایسته ی این سه نفر ، خداوند با قدرت لایزال خویش مانع جلو غار را کنار زد و آنها را از آن مهلکه نجات داد .


تو نیکی می کن و در دجله انداز    که ایزد در بیابانت دهد باز


سود دنیا و دین اگر خواهی         مایه ی هر دوشان نکوکاری است 
راحت بندگان حق ، جستن        عین تقوا و زهد و دینداری است
 

امتیاز شما به مطلب چقدر است ؟

  • 0

  • 0

  • 0

بدون نظر

امکان ارسال نظر برای این مطلب وجود ندارد.